نفتی ها /حاشیه نخست این هفته را بابررسی ایده وزارت انرژی که بیش از سه دهه است مطرح شده و هنوز هم اندرخک یک کوچه است آغاز میکنیم؛ مالک شریعتی عضو کمیسیون انرژی گفته است طرحی در مجلس تنظیم شده که بر اساس آن، وزارت انرژی تاسیس خواهد شد؛ البته شریعتی این مهم را به سال های آینده پاس داده ولی تقریبا همه می دانند وقوع چنین اتفاقی بسیار بعید است.
ایده تاسیس وزارت انرژی باری نخستین بار در دهه هشتاد شمسی به طور جدی مطرح شد اما در همان سال ها هم به جایی نرسید و دولت وقت و دولت های بعد نیز این موضوع را کاملا به فراموشی سپردند.
نزدیک ترین دوره به تاسیس این وزارتخانه مربوط به دولت دهم بود که محمود احمدی نژاد، تصمیم گرفت مسعود میرکاظمی را از وزارت نفت برکنار کرده و خودش سرپرست باشد. به بهانه اینکه قصد دارد شرایط را برای ادغام وزارت نفت و نیرو آماده کند اما بسیار زود مشخص شد، این ایده از پایه محل تردید است.
در دولت حسن روحانی این موضوع مجددا مطرح و حتی در سال ۹۴ نشستی فوق العاده برای آن تشکیل شد. سازمان مدیریت و برنامه ریزی در قالب لایحه برنامه ششم توسعه پیشنهادی را در دولت مطرح کرده بود که بر اساس آن، وزارت نیرو منحل شده و ساختار آن به وزارت نفت اضافه می شد تا در نهایت، وزارت انرژی تاسیس شود.
البته بدنه مدیریتی وزارت نفت، مخالفت چندانی با این ایده نداشت چراکه قرار بود وزارت نیرو در نفت حل شود و نه وزارت نفت در نیرو. موضوعی که محمود احمدی نژاد به دنبالش بود.
ابراهیم رئیسی هم این ایده خریداری نداشت هرچندکه در برخی موارد، زمزمه هایی از نهادهای غیردولتی شنیده می شد ولی در حد یک زمزمه آرام بود. در نهایت هم راه به جایی نبرد و حالا هم در دولت چهاردهم، بازی با ساختار نفت و نیرو توسط برخی نمایندگان مجلس مطرح می شوذ.
گرچه استدلال های درستی درباره تاسیس وزارت انرژی مطرح می شود ولی باید پذیرفت این استدلال ها کاملا تک بعدی و بدون توجه به پیچیدگی های موجود و پنهان در این مساله است.
سوال دیگر این است که در قالب ادغام وزارتخانه های دیگر طی سال های گذشته، اتفاق مثبتی رخ داده که برنامه شکست خورده ساختاری که شتابزده نیز هستند، چه دستاورد مهمی برای بدنه اجرایی کشور به همراه داشته است.
حاشیه دوم چالشهای فزاینده نفتکشها و بحران ذخیرهسازی شناور نفت ایران و روسیه میپردازد؛ در شرایطی که تحریمهای شدیدتر ایالات متحده علیه ایران و روسیه فشار مضاعفی بر دو اقتصاد نفتی بزرگ جهان وارد کرده است، وضعیت نفتکشها در دریاها به بحرانی تازه وارد شده است. طبق گزارشها، حجم نفت ذخیرهشده در نفتکشهای ایران و روسیه به بالاترین میزان خود در چند ماه گذشته رسیده است. این وضعیت نشاندهنده افزایش هزینهها و دشواریهای جدی در زنجیره تأمین نفت این دو کشور است.
پس از بازگشت سیاست «فشار حداکثری» توسط دونالد ترامپ و اعمال تحریمهای شدیدتر بر ایران، وضعیت حمل و نقل نفت به ویژه در منطقه آسیای شرقی دچار تحولاتی جدی شده است. چین، که به عنوان یکی از بزرگترین خریداران نفت ایران و روسیه شناخته میشود، به دلیل ممنوعیتهای جدید، دیگر قادر به پذیرش محمولههای نفتی ایران با همان سرعت و راحتی گذشته نیست. این تغییرات به خصوص با توجه به شرایط اقتصادی چین که در حال تلاش برای رشد مجدد است، ضربهای سخت به صادرات نفت ایران وارد کرده است.
در همین راستا، نفتکشها به عنوان حلقههای کلیدی در تجارت جهانی نفت، در حال تجربه بحرانهایی جدید هستند. تحلیلگران و منابع تجاری گزارش میدهند که در حال حاضر، درصد قابلتوجهی از تانکرهای بزرگ نفت (VLCC) که در حال حاضر در تجارت نفت خام ایران به چین فعالیت دارند، تحت تحریمهای ایالات متحده قرار دارند. این امر باعث شده که ظرفیت نفتکشها برای انجام حملونقلهای معمول کاهش یابد و نفت ایران بیش از پیش در شناورها باقی بماند.
با اینکه نفت ایران در تانکرهای شناور به ۲۵ میلیون بشکه رسیده است، اما این میزان همچنان پایینتر از آن چیزی است که تحلیلگران پیشبینی میکنند. بر اساس دادههای شرکتهای تحلیل دادههای تجاری، برخی از محمولهها حتی در حال سرگردانی در دریا هستند و وضعیت تحویل نفت ایران به چین نیز بهشدت دشوارتر شده است. از سوی دیگر، تحریمهای ایالات متحده علیه نفتکشها و ناوگانهای ایران به کاهش دسترسی به کشتیهای غیرتحریمی و افزایش هزینههای حملونقل منجر شده است. به عنوان مثال، هزینه حمل نفت از خاور دور روسیه به شمال چین، پس از تحریمها، به طرز قابل توجهی افزایش یافته است و این امر فشار مضاعفی بر قیمت نفت وارد کرده است.
در کنار تمامی این مسائل، افزایش هزینههای حملونقل به همراه کاهش تعداد نفتکشهای غیرتحریمی، باعث شده تا نفت خام ایران با تخفیفهای کمتری به بازارهای چین و هند عرضه شود. این در حالی است که در ماههای گذشته تخفیفهای چشمگیری برای خرید نفت خام ایران از سوی این کشورها ارائه میشد که اکنون این تخفیفها به شدت کاهش یافته است.
در نهایت، نفتکشها به یکی از مسائل اصلی در بحران نفتی ایران و روسیه تبدیل شدهاند. با توجه به تحریمهای جدید و مشکلات لجستیکی، این دو کشور با چالشهای فزایندهای در زمینه تأمین انرژی روبهرو هستند. اگر این روند ادامه یابد، باید منتظر افزایش هزینههای انرژی و تغییرات گستردهتری در بازار جهانی نفت باشیم.
حاشیه بعدی به معضل این روزها خوزستان در خصئ بی کیفیت تر شدن بنزین میپردازد؛ سید محسن موسویزاده، امروز (سه شنبه ۳۰ بهمن) در دیدار با ویس کرمی، مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی ایران، بر لزوم نظارت دقیق بر کیفیت بنزین توزیعی در استان خوزستان تاکید کرد و خواستار ارائه سوختی با استانداردهای بالا شد.
وی در این دیدار با اشاره به اهمیت کیفیت بنزین در استان گفت: خوزستان با داشتن پالایشگاههای بزرگ کشور، نباید در حوزه کیفیت سوخت دچار مشکل باشد. مردم این استان حق دارند که بنزینی با استانداردهای بالا و بدون آلایندگی دریافت کنند.
وی بر ضرورت پایش مستمر کیفیت بنزین در جایگاههای سوخت استان تأکید کرد و افزود: عرضه سوخت باکیفیت پایین، نهتنها موجب آسیب به خودروها میشود، بلکه اثرات محیط زیستی منفی بر سلامت شهروندان را نیز در پی دارد. نظارت دقیق و مستمر بر پالایش و توزیع بنزین، مطالبهای جدی از سوی مردم است.
عضو کمیسیون آموزش مجلس همچنین از شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی خواست تا برنامهای عملیاتی برای بهبود کیفیت بنزین در خوزستان ارائه کند و گفت: نمیتوان از مردم انتظار داشت که هزینههای بالای تعمیرات ناشی از سوخت بیکیفیت را بپردازند. کیفیت بنزین باید در شأن مردم این استان باشد./ایسنا
حاشیه آخر این هفته هم به ماجرای برداشت ۱۵۰ برابری قطر در لایه نفتی پارس جنوبی پرداخته است؛ قطر روزانه بیش از ۳۰۰ هزار بشکه نفت از لایه نفتی پارس جنوبی برداشت میکند، در حالی که ایران، با تمام منابع و ظرفیتهای خود، در شش ماه نخست سال ۱۴۰۳، به طور متوسط تنها ۲ هزار بشکه در روز تولید داشته است! این تفاوت فاجعهبار نه تنها ضعف در سیاستهای اقتصادی و نفتی ایران را نشان میدهد، بلکه تأسیساتی را که باید برای بهبود شرایط توسعه مییافت، به حال خود رها کرده است.
پس از سالها وعده و وعید، ایران نتوانست در لایه نفتی پارس جنوبی که به طور مشترک با قطر در اختیار دارد، برداشتی همتراز با همسایگان خود داشته باشد. در حالی که قطر با سرمایهگذاری گسترده در این میدان، حتی جشن برداشت یک میلیارد بشکهای خود را برپا کرده، ایران هیچ گام مؤثری در جهت بهرهبرداری بهینه از این ذخایر عظیم برنداشته است.
طرحهای توسعهای که از سال ۱۳۸۳ در نظر گرفته شده بود، به دلایل متعدد فنی و مدیریتی همچنان ناکام ماندهاند. پروژههایی که در نهایت نه تنها به افزایش تولید کمک نکردند، بلکه به دلیل عدم حفر چاههای تزریق آب و افت فشار سریع مخزن، تولید نفت از لایه نفتی پارس جنوبی از ۲۰ هزار بشکه در روز به ۷ هزار بشکه در روز کاهش یافت. دولت سیزدهم که به تازگی قراردادهای جدیدی برای توسعه این میدان به امضا رسانده، عملاً به یک "قرارداد بیسرانجام" تبدیل شده است.
جنجالیترین نکته اما، کاهش تولید به کمتر از ۲ هزار بشکه در روز در حالی است که قطر با سرمایهگذاری مستمر، توانسته برداشت خود را به سطح بینظیری برساند. این نه تنها نشاندهنده عقبماندگی فاحش ایران در عرصه نفتی است، بلکه به معنای خالی شدن تدریجی این میدان توسط قطر، و در نهایت از دست رفتن یکی از مهمترین منابع انرژی کشور است.
پرسش اینجاست که آیا این ناتوانی در بهرهبرداری از ذخایر نفتی تنها به سوءمدیریت محدود میشود یا عواملی بزرگتر و پیچیدهتر در کار است؟ آیا دولت ایران همچنان قصد دارد در این بازی نفتی بیهدف باقی بماند، یا تصمیماتی اساسی برای جلوگیری از این فاجعه باید اتخاذ کند؟