نفتی ها /نخستین حاشیه امروز "نفتیها" به میادین گازی میپردازد؛ جایی که فولاد و پتروشیمی در صحنهای غیرمنتظره روبهروی هم قرار گرفتهاند و تصمیمات تازه دولت، بار دیگر حکمرانی لرزان انرژی را زیر سوال برده است.
تفاهمنامهای که برای توسعه میدانهای گازی «هالگان» و «شاهینی» میان شرکت ملی نفت، ایمیدرو، فولادیها و مپنا امضا شد، تنها یک قرارداد ساده نیست؛ این سند آغازگر رویارویی صنایعی است که تا دیروز صرفاً مصرفکننده انرژی بودند و امروز به اجبار باید در جایگاه توسعهدهنده میادین گازی ظاهر شوند. مطابق برنامه هفتم توسعه، وزارت نفت راهی جز سپردن بخشی از پروژههای گازی به صنایع انرژیبر نیافته است، اما آیا این برونسپاری عجیب، منطق اقتصادی و فنی دارد یا صرفاً بازتابی از بنبست سیاستگذاری در بخش انرژی است؟
از «هالگان» تا «شاهینی»، این میادین نهتنها به لحاظ ذخایر، بلکه به دلیل موقعیت استراتژیک و ماهیت شیرین گاز، در زمره ارزشمندترین ذخایر مستقل خشکی ایران قرار میگیرند. با این حال، سرنوشت آنها به دستان صنایعی سپرده شده که کوچکترین تجربهای در اکتشاف، حفاری و بهرهبرداری گاز ندارند. اگرچه وزارت نفت این تصمیم را گامی برای جبران ناترازی انرژی معرفی میکند، کارشناسان معتقدند چنین سیاستی بیش از آنکه درمان باشد، زخمی تازه بر پیکره امنیت انرژی کشور خواهد زد؛ زخمی که هم صنایع و هم میادین ملی را درگیر میکند.
این همان الگوی شکستخوردهای است که پیشتر در حوزه برق نیز تکرار شد؛ صنایع مجبور به نیروگاهسازی شدند و نتیجه چیزی جز تحمیل هزینههای گزاف و سردرگمی مدیریتی نبود. اکنون تاریخ، این بار در قالب گاز، در حال تکرار است و همواره برونسپاری به جای حکمرانی، مسکن به جای درمان، و سردرگمی به جای برنامهریزی؛ تصویری تمامقد از حکمرانی نیمهجان انرژی در ایران است.
و اما حاشیه دوم به سقوط صادرات پتروشیمی و یک تناقض تکاندهنده در آمارها اختصاص دارد؛ جایی که شرکت ملی صنایع پتروشیمی و گمرک ایران، دو روایت کاملاً متفاوت از وضعیت صادرات ارائه دادهاند. مدیرعامل شرکت ملی پتروشیمی در حالی از «رشد چشمگیر صنعت» سخن گفته که آمار رسمی گمرک خلاف این ادعا را فریاد میزند: کاهش ۱۰ درصدی صادرات در چهار ماهه نخست امسال و اختلافی معادل ۴ میلیون و ۴۰۲ هزار تن محصول و ۱.۳ میلیارد دلار ارزش صادراتی!
این شکاف آماری، بیش از آنکه یک اختلاف عددی باشد، پرده از واقعیتی تلخ برمیدارد؛ صادرات پتروشیمی ایران در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. در سهماهه نخست سال نیز صادرات بهطور رسمی ۲۴ درصد کاهش داشت، اما مدیران همچنان با بزک آمار، از «رشد» میگویند. حال آنکه صنعت پتروشیمی، دومین منبع ارزی کشور بعد از نفت، با کمبود خوراک، ۲۲ درصد ظرفیت بلااستفاده و تداوم تحریمها در آستانه بحرانی جدی است.
تمرکز صادرات به یک مقصد (چین)، تکمیلنشدن زنجیره ارزش و خطر فعالسازی مکانیسم ماشه، آینده ارزآوری پتروشیمی را بیش از پیش مبهم کرده است. اگر همین امروز چارهای اندیشیده نشود، ایران ممکن است نهتنها میلیاردها دلار درآمد ارزی از دست بدهد، بلکه در بازار جهانی نیز جایگاه خود را واگذار کند. تناقض آماری میان گمرک و شرکت ملی پتروشیمی، در حقیقت نماد تناقضی بزرگتر است؛ تناقض میان روایت رسمی «رشد» و واقعیت میدانی «سقوط»./تجارت نیوز
حاشیه بعدی هم به یک تهدید استراتژیک اختصاص دارد؛ خطری که میتواند ذخایر گازی ایران در پارس جنوبی را به سمت قطر روانه کند. قطر در حالی با سرعتی چشمگیر پروژههای فشارافزایی را در گنبد شمالی پیش میبرد که ایران به دلیل تحریمها و کمبود منابع مالی، هنوز در ابتدای راه است.
تحلیلگران حوزه بالادستی هشدار دادهاند که استقرار نخستین هاب فشارافزایی قطر در مرز مشترک با ایران، فشار گاز را بهگونهای افزایش میدهد که مهاجرت گاز از بلوکهای مرزی سمت ایران اجتنابناپذیر خواهد بود. به زبان سادهتر، گازی که باید وارد پالایشگاههای عسلویه شود، به سمت پالایشگاههای قطری میرود.
هرچند تولید فعلی دو کشور هنوز برابر است، اما این برابری شکننده است. قطر با اتکا به تکنولوژی روز و سرمایهگذاری سنگین، طی دو سال آینده واحدهای فشارافزایی دریایی خود را وارد مدار میکند؛ در حالی که ایران تازه امیدوار است ظرف ۵ تا ۶ سال آینده اولین سکوی فشارافزایی را عملیاتی کند.
مقصر اصلی این تأخیر، چیزی جز تحریمها نیست. تحریمهایی که مانع ورود فناوریهای حیاتی شده و پروژههای ایران را به تعویق انداخته است. نتیجه آنکه در حالیکه قطر صادرات LNG خود را تثبیت و افزایش میدهد، ایران با افت فشار مخزن، کاهش تولید و حتی بحران ناترازی در زمستان دست و پنجه نرم خواهد کرد.
اگر اولویت کشور فوراً روی توسعه سکویهای فشارافزایی دریایی در بلوکهای مرزی قرار نگیرد، ایران نهتنها بازار گاز منطقه را به قطر واگذار خواهد کرد، بلکه بخشی از ذخایر زیرزمینی خود را نیز از دست خواهد داد؛ مهاجرت گاز یعنی مهاجرت ثروت ملی./ ایلنا
حاشیه چهارم اما به افزایش هشدارها نسبت به پالایشگاههای تهران میپردازد، درست وسط هفتهای که دوباره بحث ایمنی و انرژی به صدر خبرها برگشته است، معاون پیشگیری و حفاظت از حریق سازمان آتشنشانی تهران رسماً هشدار داد: «پالایشگاههای درون محیط شهری باید منتقل شوند.» توصیهای که در ظاهر ساده است اما در عمل به معنای اعتراف به یک واقعیت تلخ است؛ تهران هنوز در دل خود تاسیساتی را جای داده که هر لحظه میتوانند به فاجعهای ملی بدل شوند.
پالایشگاه شهران و دیگر واحدهای مشابه سالهاست با استانداردهای نصفهونیمه به حیات خود ادامه میدهند. آتشنشانی میگوید نظارت HSE وجود دارد، اما همین دستگاه هم تأکید میکند «وجود تانکرها و مخازن سوخت در بافت شهری ریسک دائمی» است. به زبان ساده: هر بوق کامیون حامل بنزین در بزرگراههای شلوغ پایتخت، میتواند مقدمه یک سناریوی هولناک باشد.
این هشدار وقتی جدیتر میشود که پای بازار تهران هم به میان میآید؛ بازاری که به قول معاون آتشنشانی، انبارهایش در صورت آتشسوزی میتوانند تا ۲۴ ساعت شعلهور بمانند و صعبالعبوری کوچهها دست نیروهای امدادی را ببندد. کافی است یک جرقه کوچک از سیمهای فرسوده برق، یکشبه قلب اقتصادی کشور را فلج کند.
از تابآوری ساختمانها تا نصب هیدرانتهای تازه، هیچکدام واقعیت اصلی را تغییر نمیدهد: تهران با بمبهای ساعتی زندگی میکند. انتقال پالایشگاهها به خارج از محدوده شهری، اگرچه هزینهبر و زمانبر است، اما تنها راه پایان دادن به این خواب پراضطراب است و اما پرسش اینجاست که آیا گوش شنوایی برای این هشدار وجود دارد، یا باید همچنان در کنار دود، ترافیک و زلزله، خطر انفجار پالایشگاه را هم به فهرست تهدیدهای پایتخت اضافه کنیم؟/ایسنا
"لازم به ذکر است درج اخبار حواشی هفتگی حوزه نفت و انرژی در این بخش به منزله تایید آنها نیست و سایت تحلیلی خبری نفتیها صرفا گردآورنده اخبار در این بخش خبری میباشد."