نفتی ها /در نخستین حاشیه "نفتیها" به فاجعهای میپردازیم که صدای انفجارش هنوز شنیده نشده؛ نصف شدن فروش روزانه CNG، زنگ خطر خاموش صنعت سوخت پاک!صنعتی که روزی آن را راهحل نجات اقتصاد سوختی کشور معرفی کردند، حالا خودش به مشکل تبدیل شده است. بله، درباره CNG صحبت میکنیم؛ همان سوخت ارزانی که حالا حتی برای جایگاهدارانش هم توجیه اقتصادی ندارد.
جایگاههایی که زمانی با فروشهای روزانه ۳۰ میلیون تومانی رکورد میزدند، امروز با درآمد ۱۲ میلیون تومانی دست و پنجه نرم میکنند. از جایگاه شهید فکوری گرفته تا ترمینال غرب و حکیم – نامهایی که زمانی پشتوانه این صنعت بودند – حالا یکییکی در حال خروج از مدار سوددهی هستند.
اما فاجعه فقط این نیست. بحران وقتی عمیقتر میشود که بدانید مصوبه افزایش ۷۰ درصدی حقالعمل جایگاهها که در پایان خرداد به تصویب هیات وزیران رسید، هنوز حتی اجرایی نشده است! درحالیکه جایگاهداران یکییکی با تابلوی "برای فروش یا اجاره" روبرو میشوند، شرکت پخش فرآوردههای نفتی هنوز سرگرم بررسی پلکانیکردن اجرایی شدن همین یک مصوبه نیمبند است.
مصرف CNG از ۲۳ میلیون مترمکعب در سال ۱۴۰۲ به ۱۶ میلیون مترمکعب در ۱۴۰۴ سقوط کرده است. در کشوری که ظرفیت تأمین روزانه CNG بیش از ۴۰ میلیون مترمکعب است، این یعنی فقط یکسوم ظرفیت فعال است!
دلیلش هم روشن است: تولید خودروهای دوگانهسوز متوقف شده، قیمت CNG دیگر مزیتی نسبت به بنزین ندارد و بحران خاموشی برق جایگاهها تیر خلاص را زده است.
نتیجه چه شده؟ بیش از ۴۵۰ جایگاه CNG کشور حالا کمفروشاند، درآمدشان تنها بین ۴ تا ۶ میلیون تومان است، و موج ورشکستگی، زودتر از آنچه تصور میشد، به این صنعت رسیده است. برای خواندن ادامه این گزارش اینجا کلیک کنید.
در دومین حاشیه "نفتیها"، سراغ یکی از خطرناکترین سکوتهای مدیریتی در تهران میرویم: انبار نفت شهران، یک ذخیره انفجاری وسط بافت مسکونی پایتخت!
بعد از سالها هشدار، گزارش، تذکر و وعده، حالا با آغاز جنگ منطقهای و بالا رفتن احتمال حمله به زیرساختهای حیاتی، همه نگاهها دوباره به سمت انبار نفت شهران برگشته است. مجموعهای عظیم از مخازن سوخت در شمال غرب تهران که در صورت کوچکترین حادثهای، میتواند کل منطقه را به آتش بکشد.
علیرضا زاکانی، شهردار تهران، حالا وعده داده که در پی تحولات اخیر، پیگیریها برای انتقال این انبار شدت یافته است. اما سؤال اساسی این است: چرا باید تا لبه فاجعه برویم تا مسئولان از خواب بیدار شوند؟
مهدی بابایی، عضو شورای شهر تهران، با لحنی صریحتر میگوید که مسئولیت اصلی این بحران با وزارت نفت است. او به وضوح میگوید که در سالهای گذشته اهمال شده و به بهانه "ایمنسازی در برابر زلزله"، خطرات امنیتی و پدافندی نادیده گرفته شده است. مگر نه اینکه در همین روزهای اخیر، تجربه جنگ و هدف قرار گرفتن تاسیسات انرژی بار دیگر اهمیت پدافند غیرعامل را نشان داده؟
پرسش روشن است: چرا انبار نفتی با این سطح از خطر، بعد از دههها هنوز وسط شهر قرار دارد؟ چرا وعدههای انتقال به نتیجه نرسیدهاند؟ چرا دولت بودجه انتقال را تأمین نمیکند؟ و چرا باید منتظر حادثه بمانیم تا دوباره با بنر تسلیت و پخش سرود، قصه را جمع کنیم؟
شورای شهر میگوید آماده همکاری است.
شهرداری میگوید پیگیریها را تشدید کرده.
اما وزارت نفت؟ همچنان در سکوت.
واقعیت این است که انبار نفت شهران یک نقطه بحران ملی است، نه فقط یک چالش شهری. اگر اتفاقی بیفتد، هیچکس نمیتواند بگوید "ما هشدار نداشتیم". تمام رسانهها، کارشناسان، و حتی شوراها سالهاست فریاد میزنند، اما تصمیمگیرنده اصلی هنوز به جای تصمیم، درگیر توجیه است.
چقدر دیگر باید صبر کنیم؟ یک انفجار دیگر؟ یک فاجعه دیگر؟
حاشیه بعدی هم به خاشیه های مربوط به بازگشت قیر ایرانی میپردازد؛ در حالی که بازار قیر ایران تازه دارد از شوک جنگ و تعطیلیها بیرون میآید، تحلیلگران هشدار میدهند این "بازگشت آرام" بیش از آنکه نشانه ثبات باشد، یک تنفس مصنوعی در میان طوفانهای سیاسی و اقتصادی است.
اکوسیستم صادراتی قیر ایران که زیر فشار افت قیمت جهانی، تعطیلی پروژههای عمرانی، ریسکهای ژئوپلیتیکی و رقابت شدید آسیایی له شده بود، حالا بهسختی خودش را از لبه پرتگاه بیرون کشیده. اما سؤال اینجاست:آیا این بازگشت واقعی است یا فقط سکوت پیش از سقوط بعدی؟
قیمتهای جهانی هنوز شکنندهاند. آتشبس ایران و اسرائیل، مثل چسب زخم روی زخم باز است و بازارهای هند و چین هم درگیر رکود پروژهها و موسمیهای سنگیناند. در این شرایط، صادرات قیر ایران بیشتر شبیه یک قمار اقتصادی شده تا یک برنامه منسجم صادراتی.
از طرف دیگر، رقبا بیکار ننشستهاند. کشورهای حاشیه خلیج فارس، روسیه و حتی پالایشگاههای بخش خصوصی در شرق آسیا، بهدنبال بلعیدن سهم بازار ایران هستند؛ آن هم با تخفیفهای سنگین و تضمینهای لجستیکی بهتر.
در این شرایط، بازگشت قیر ایران به بازار جهانی اگر با تغییر راهبرد صادراتی، تثبیت ارز و عبور از بحران منطقهای همراه نباشد، ممکن است بهجای نجات، حکم شعلهور کردن دوباره تنشها و حتی سقوط بعدی را داشته باشد.