نفتی ها /فائزه پناهی، در شرایطی که تأمین سوخت، یکی از ارکان اصلی امنیت اقتصادی و زیرساختی هر منطقه محسوب میشود، استان فارس با وجود وسعت جغرافیایی و جمعیتی بالا، همچنان درگیر وابستگی شدید به استانهای همجوار برای تأمین بخش عمده سوخت مورد نیاز خود است. این وابستگی، نهتنها پرهزینه و آسیبزاست، بلکه تبعاتی فراتر از بُعد اقتصادی به همراه دارد که از سوانح جادهای گرفته تا قاچاق سوخت و فشار مضاعف بر شبکه حملونقل جادهای را شامل میشود.
مدیرعامل شرکت پخش فرآوردههای نفتی فارس اخیراً هم در گفتوگویی، ابعاد عینی و نگرانکننده این مسئله را تشریح نمود؛ به گفته اسدالله طاهری حسینخانی، مصرف روزانه بنزین در استان تقریباً ۸.۵ میلیون لیتر و مصرف گازوئیل ۷.۵ میلیون لیتر است؛ عددی که در کنار نفت کوره، سوخت هوایی و گاز مایع، تصویری سنگین از بار انرژی بر دوش این استان ترسیم میکند. این در حالی است که پالایشگاه شیراز تنها حدود ۲۰ درصد از بنزین مورد نیاز را تأمین میکند؛ معادل ۱.۸ میلیون لیتر در روز. پیشبینیها نیز حاکی از آن است که در سال ۱۴۰۴ مصرف بنزین در فارس از مرز روزانه ۱۰ میلیون لیتر عبور خواهد کرد، که با این روند، ظرفیت تولید فعلی حتی پاسخگوی ۲۰ درصد نیاز هم نخواهد بود.
طبق اظهارات طاهری حسینخانی، نزدیک به ۹۰ درصد سوخت مصرفی استان از استانهای دیگر وارد میشود. بنزین مورد نیاز، عمدتاً از پالایشگاه بندرعباس با مسافتی بالغ بر ۶۰۰ کیلومتر تأمین میگردد، در حالی که برای نواحی مختلف فارس، از جمله کازرون، کوهچنار، مصیری و نورآباد، ناچار به استفاده از پایانه بوشهر و گاهی انبار ماهشهر هستند. همچنین برای مناطق شرقی نظیر جهرم، فسا، داراب، زریندشت و خفر، از انبارهای نفت در سیرجان، رفسنجان یا کرمان استفاده میشود. سوخت مورد نیاز بخشهای مرکزی و شمالی استان نیز توسط انبار نفت شیراز، شامل ذخایر پالایشگاههای شیراز و بندرعباس، تأمین میشود.
اما این مدل تأمین سوخت در قرن بیستویکم، بیش از آنکه نشانگر یک ساختار منطقی و پایدار باشد، شبیه به دوختن وصله بر روی وصلهای دیگر است. ساختاری که نهتنها ناکارآمد است، بلکه هزینهای سرسامآور دارد. بنا بر اعلام رسمی، ماهانه حدود ۳۰۰ میلیارد تومان بابت کرایه نفتکشها برای حمل سوخت پرداخت میشود؛ رقمی که در مقیاس سالانه به حدود ۶۰۰ هزار میلیارد تومان میرسد و قطعاً با افزایش نرخ کرایهها در سال ۱۴۰۴، بالاتر هم خواهد رفت.
با وجود همه این واقعیتها، وعده احداث خط لوله انتقال سوخت از بندرعباس به شیراز که از سال ۱۴۰۰ در دستور کار قرار گرفته، هنوز در مرحله مقدماتی باقی مانده است. به گفته طاهری حسینخانی، در سال جاری کارهای تشریفاتی و اداری این پروژه به مراحل پایانی رسیده و قرار است کلید اجرای آن در سال ۱۴۰۴ زده شود. اما مشخص نیست چرا پروژهای با این میزان اولویت و تأثیرگذاری، با گذشت سه سال هنوز به مرحله اجرایی نرسیده است. آیا زیرساختهای تصمیمگیری کلان در کشور برای درک اهمیت چنین پروژههایی کافی نیست؟ یا فارس در اولویتبندیهای ملی جایگاهی ندارد؟
نکته نگرانکننده دیگر، ظرفیت بسیار پایین انبار ذخیره سوخت شیراز است. این انبار تنها ۱۶۰ میلیون لیتر ظرفیت دارد؛ عددی که بهگفته طاهری حسینخانی، در مقایسه با انبارهای مشابه در شهرهایی مانند اصفهان و بندرعباس که حداقل ۱۰ برابر ظرفیت دارند، بسیار ناچیز است، در حالی که آن استانها خود دارای پالایشگاه نیز هستند. بدیهی است که نبود ظرفیت ذخیرهسازی متناسب با نیاز استان، امنیت تأمین انرژی را در شرایط بحرانی به خطر خواهد انداخت.
افزون بر این، این خط لوله که قرار است از مهرآران بندرعباس آغاز شده و تا شیراز امتداد یابد، طبق طراحی اولیه، شامل یک انبار میانی در فسا نیز خواهد بود. اما تجربه نشان داده است که حتی طرحهایی که به ظاهر همه مراحل مطالعاتی، فنی و زیستمحیطی را پشت سر گذاشتهاند، در پیچوخم بروکراسی، زمان و منابع را میبلعند.
در نهیات باید گفت، احداث خط انتقال فرآوردههای نفتی برای استانی مانند فارس، نه یک گزینه، بلکه یک ضرورت ملی است، وابستگی به حملونقل جادهای، افزایش تصادفات، هزینههای پنهان، قاچاق، آلودگی زیستمحیطی، و استهلاک زیرساختهای جادهای همگی دلایلی هستند که اجرای سریع و بدون وقفه این پروژه را توجیهپذیر میکنند؛ با این حال، همچنان جای این پرسش باقیست که چرا در کشوری که تجربه اجرای خطوط لوله هزار کیلومتری را در کمترین زمان دارد، یک پروژه با اهمیت استراتژیک بالا، پس از سه سال در مرحله کلید خوردن باقی مانده است؟