نفتی ها /فائزه پناهی، در حالی آمار صادرات نفت آمریکا به نیجریه در ماههای فوریه و مارس ۲۰۲۵ برای نخستین بار از واردات پیشی گرفت که در نگاه نخست، شاید یک ناهنجاری آماری یا بازتابی از شرایط لحظهای بازار جهانی نفت تلقی شود.
اما نگاهی دقیقتر به سابقه، ساختار و برنامهریزی راهبردی ایالات متحده در حوزه انرژی نشان میدهد که این چرخش ظاهراً تصادفی، در واقع بخشی از نقشهای حسابشده و پیوسته برای بازآرایی موقعیت آمریکا در زنجیره تأمین انرژی جهانی است؛ نقشهای که از بیش از یک دهه پیش ترسیم شد و در سکوت دیپلماتیک تقویت شد و اکنون به نتایج ملموس خود رسیده است.
ریشههای این تحول را باید در انقلاب شیل نفتی ایالات متحده در اواخر دهه ۲۰۰۰ جستوجو کرد، افزایش تولید نفت از منابع غیرمتعارف، بهویژه میدانهای شیل در ایالتهایی مانند تگزاس و داکوتای شمالی، آمریکا را از واردکننده عمده نفت به یکی از بزرگترین تولیدکنندگان جهان تبدیل کرد. اما برخلاف برداشت عمومی، هدف استراتژیک صرفاً خودکفایی نبود بلکه دولت آمریکا در دورههای مختلف، بهویژه از دوران اوباما به بعد، با شناخت دقیق از روندهای بلندمدت بازار جهانی انرژی، رویکردی ساختاری برای تبدیل ایالات متحده به صادرکننده انرژی در پیش گرفت؛ صادرکنندهای که نهفقط در حجم، بلکه در تنوع مقصد و مزیت فنی، دست بالا را داشته باشد.
این رویکرد نیازمند زمان، زیرساخت و نفوذ ژئوپلیتیکی بود. که در ادامه در سطح داخلی، توسعه ظرفیت پایانههای صادراتی در خلیج مکزیکو، سرمایهگذاری در خطوط لوله و ارتقاء فناوری پالایشی در دستور کار قرار گرفت و همزمان در سطح سیاست خارجی، آمریکا تلاش کرد از طریق نفوذ در سازمانهای چندجانبه، حمایت از پروژههای پالایشی در کشورهای در حال توسعه، و البته اهرمسازی از تحریمهای انرژی علیه رقبا، برای خود مسیرهای جدید صادراتی خلق کند.
پروژه پالایشگاه دانگوته در نیجریه، که از ابتدا با چشمانداز تأمین نیاز داخلی این کشور و کاهش واردات فرآوردههای نفتی طراحی شده بود، بهخودیخود بخشی از پازل نفوذ ژئوانرژتیک آمریکا نبود. اما از دید سیاستگذاران انرژی آمریکا، اینگونه پروژهها دقیقاً همان حلقههایی بودند که میتوانستند در زمان مقتضی به زنجیره نفوذ صادراتی ایالات متحده متصل شوند. نفت سبک و شیرین حاصل از شیل آمریکا، بهواسطه ویژگیهای فنیاش، خوراکی ایدهآل برای پالایشگاههای تازهتأسیس با فناوری روز بهشمار میرود، در شرایطی که نیجریه بهرغم منابع عظیم هیدروکربوری، همچنان با چالشهای ساختاری در تولید و توزیع روبهروست، آمریکا بهراحتی میتواند با عرضه منظم و قیمت رقابتی، جایگاه تأمینکننده مطمئن را کسب کند.
و حالا این پیشی گرفتن صادرات از میزان واردات برای آمریکاییها نقطه اوج تحقق این راهبرد چندلایه است؛ اما این موفقیت، پیامهای مهمتری هم در خود دارد، نخست آنکه آمریکا نهفقط از نظر حجمی، بلکه بهلحاظ تاکتیکی توانسته است در موقعیتهای غیرقابل پیشبینی، بازارسازی کند و نکته دوم آنکه مدل صادراتی آمریکا اکنون در حال عبور از فروش سنتی به مدل ارائه «خوراک تخصصی با خدمات فنی و مالی جانبی» است؛ مشابه آنچه در صادرات LNG نیز دنبال میکند. و نهایتاً این تحول نشان میدهد که حتی کشورهای صادرکننده نفت، در نبود زیرساخت پالایشی کارآمد، میتوانند به بازار هدف صادراتی رقبای خود تبدیل شوند.
در مجموع، آنچه در نگاه اول بهعنوان یک وارونگی تجاری کوچک دیده میشود، در واقع بازتاب دقیق دورنمای راهبردی آمریکا در حوزه انرژی است چرا که این کشور، با بهرهگیری از ابزارهای فناورانه، سیاستگذاری هماهنگ و سرمایهگذاری در دیپلماسی انرژی، حالا نهفقط در شرق آسیا یا اروپای شرقی، بلکه در قلب آفریقا نیز نقشه خود را روی زمین اجرا کرده است.