printlogo


دیپلماسی در زیر زمین؛ لوله‌هایی که حرف می‌زنند
دیپلماسی در زیر زمین؛ لوله‌هایی که حرف می‌زنند
کد خبر: 294328 تاریخ: 1404/9/1 20:59
امروز روابط کشورها از سطح مرزها فراتر رفته و از مسیر لوله‌های انرژی شکل می‌گیرد به طوری که دیگر مرزها رابطه نمی‌سازند و این لوله‌های انرژی‌اند که زیر خاک، پیوند ملت‌ها را رقم می‌زنند.

نفتی ها /در دوران جنگ سرد، انرژی بیشتر جنبه امنیتی داشت. اما از دهه ۱۹۹۰ به بعد، با گسترش بازارهای جهانی و رشد تقاضا در آسیا، انرژی از «سلاح اقتصادی» به «ابزار گفت‌وگو و همکاری» تبدیل شد. دیپلماسی انرژی در مفهوم مدرن خود، یعنی استفاده از زیرساخت‌های انرژی (لوله، پالایشگاه، مسیرهای ترانزیت، فناوری‌های تولید) برای دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی بدون درگیری مستقیم.

برای نمونه، روسیه پس از فروپاشی شوروی توانست با شبکه گسترده گازپروم در اروپا، پیوندی از وابستگی متقابل ایجاد کند. کشورهای اروپایی نیازمند گاز روسیه بودند و مسکو نیازمند درآمد پایدار. همین وابستگی دوطرفه، نوعی “بازدارندگی اقتصادی” ساخت که تا سال‌ها جایگزین سلاح شد. حتی در بحران اوکراین، هر تصمیم تحریمی علیه مسکو ناگزیر به سنجش تبعات انرژی برای خود اروپا بود.

لوله‌های گاز به‌عنوان دیپلماسی زیربنایی

لوله گاز، بیش از آنکه ابزار صادرات باشد، ابزاری برای اتصال است. پروژه‌هایی مانند نورد استریم، ترک‌استریم، تاپ، یا خطوط گازی آسیای میانه نه فقط مسیرهای فنی، بلکه نقشه‌های نفوذ سیاسی‌اند.

به‌طور مثال:

  • نورد استریم ۲ هرچند با توقف مواجه شد، اما تا پیش از بحران اوکراین، نماد قدرت نرم روسیه در اروپا بود؛ طرحی که آلمان را از مسیر مستقیم به منابع ارزان روسیه متصل می‌کرد و اثر آن بر سیاست خارجی برلین غیرقابل انکار بود.

  • ترک‌استریم از دل درگیری‌های انرژی میان اوکراین و روسیه زاده شد، ولی امروز ترکیه را به “هاب انرژی” بدل کرده که می‌تواند گاز روسیه و آذربایجان را به جنوب اروپا برساند. این نقش ترانزیتی، ترکیه را به بازیگری تأثیرگذارتر در تصمیمات منطقه‌ای اتحادیه اروپا تبدیل کرده است.

  • در آسیای مرکزی، قزاقستان و ترکمنستان با لوله‌های سراسری به چین، توانستند از انحصار بازار روسیه خارج شوند — این نمونه کلاسیک استفاده از انرژی برای تنوع‌بخشی دیپلماتیک است.

ایران؛ فرصت در مسیر اتصال‌ها

ایران به عنوان یکی از دارندگان بزرگ ذخایر گاز جهان (حدود ۳۴ تریلیون مترمکعب)، از نظر بالقوه می‌تواند یکی از معماران اصلی دیپلماسی انرژی آسیا باشد. موقعیت ژئوپلیتیکی ایران میان خلیج فارس، آسیای مرکزی، قفقاز و شبه‌قاره، آن را در مرکز چهار مسیر مهم انرژی قرار می‌دهد:

لوله جنوب–شمال: از میدان‌های پارس جنوبی تا مرز ترکمنستان یا قفقاز برای انتقال گاز به اروپای شرقی.

مسیر شرق–غرب: اتصال ایران به پاکستان و هند، پروژه‌ای که سال‌ها با چالش‌های تحریم و تضاد سیاسی متوقف مانده ولی از نظر فنی کامل‌ترین طرح منطقه است.

مسیر خزر–خلیج فارس: ترکیبی از صادرات، سوآپ و ترانزیت که هنوز به ظرفیت کامل نرسیده است.

اتصال به عراق و سوریه: ایران از طریق لوله گاز به عراق، در عمل تأمین‌کننده اصلی برق این کشور شده و همین پیوند انرژی، نقش تهران در سیاست داخلی بغداد را تثبیت کرده است.

در واقع، صادرات گاز ایران به عراق نمونه‌ای واقعی از قدرت نرم است. این جریان نه تنها درآمد ارزی ایجاد می‌کند، بلکه به نوعی “اطمینان ساختاری” میان دو کشور می‌سازد؛ به‌عبارتی، هر لحظه که برق بغداد از گاز ایران تغذیه می‌شود، نوعی وابستگی متقابل در سطح سیاسی شکل گرفته است.

لوله به مثابه پیوند فرهنگی و اقتصادی

هر خط انرژی تنها جابجایی سوخت نیست؛ در امتداد آن، سرمایه‌گذاران، مهندسان، زبان مشترک فنی، استانداردهای صنعتی و حتی عادات تجاری میان کشورها شکل می‌گیرند. به همین دلیل، لوله‌ها می‌توانند زمینه‌ساز دیپلماسی فرهنگی و اقتصادی نیز باشند.

در پروژه گازی ایران–پاکستان–هند که پس از سال ۲۰۱۰ متوقف شد، مدل همکاری سه‌جانبه بر پایه منافع مشترک طراحی شده بود. اگر این پروژه تحقق می‌یافت، حجم مبادلات صنعتی و فرهنگی در جنوب آسیا می‌توانست تا دو برابر افزایش یابد. در نگاه کلان، هر قرارداد انرژی موفق، مقدمه‌ای برای ایجاد “زبان اعتماد” میان ملت‌هاست.

چنین زبان اعتمادی همان چیزی است که نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل از آن به عنوان قدرت نرم زیرساختی یاد می‌کنند؛ قدرتی که از دل آمار و مهندسی، به سیاست تبدیل می‌شود.

اروپا و معمای وابستگی متقابل

اروپا تا دهه ۲۰۲۰، حدود ۴۰ درصد از گاز خود را از روسیه تأمین می‌کرد. وقتی بحران اوکراین آغاز شد، این وابستگی به سلاحی خاموش در دستان کرملین تبدیل گشت. در واکنش، اتحادیه اروپا با طرح REPowerEU به‌دنبال تنوع‌بخشی منابع خود رفت؛ واردات LNG از قطر و آمریکا، توسعه پروژه‌های خط لوله شرق‌مدیترانه و افزایش همکاری با نروژ.

اما این تحول هم داستانی دووجهی دارد: هرچند اروپا توانست از وابستگی روسیه رهایی یابد، اما وابستگی جدید به سرمایه و زیرساخت آمریکا و خاورمیانه پدید آمد. انرژی، به‌عبارت دیگر، مانند آب است — از هر مسیر که جریان یابد، اثری از نفوذ به‌جا می‌گذارد.

در این میان، کشورهایی که مسیرهای ترانزیت یا ذخایر انبوه دارند (مانند نروژ، آذربایجان و الجزایر)، چهره‌های تازه‌ای از قدرت نرم انرژی در قرن ۲۱ محسوب می‌شوند.

دیپلماسی انرژی و ژئوپلیتیک پایدار

کشمکش‌های جهانی نشان داده‌اند که ثبات سیاسی کشورها اغلب با “درجه اتصال انرژی” آنها ارتباط دارد. هرچه شبکه‌های انرژی گسترده‌تر باشند، احتمال درگیری مستقیم کمتر می‌شود، زیرا قطع جریان انرژی مساوی است با بحران اقتصادی مشترک.

نمونه بارز این قاعده، روابط چین و آسیای مرکزی است. پکن با ساخت سه خط لوله گاز از ترکمنستان، ازبکستان و قزاقستان، نوعی کمربند انرژی پایدار ایجاد کرده است که امنیت مناطق غربی چین (استان سین‌کیانگ) را نیز تضمین می‌کند. این مدل، هم حکم “محافظ ژئوپلیتیکی” دارد و هم روابط سیاسی را از سطح تصمیمات روزانه فراتر می‌برد.

ترکیه، قطر و امارات؛ دیپلماسی انرژی پیشرفته

در منطقه خاورمیانه، بازیگران نوین دیپلماسی انرژی به‌ویژه ترکیه، قطر و امارات هستند.

  • ترکیه با ترکیب موقعیت جغرافیایی و سرمایه‌گذاری در خطوط گاز و نیروگاه‌ها، خود را به مرکز ترانزیت انرژی میان شرق و غرب تبدیل کرده است.

  • قطر با صادرات LNG نه فقط بازاری جهانی ساخته بلکه از طریق سرمایه‌گذاری در بندرها و نیروگاه‌های خارجی، شبکه‌ای از وابستگی اقتصادی ایجاد کرده که وزن سیاسی دوحه را در جهان چند برابر کرده است.

  • امارات نیز با راه‌اندازی پروژه‌های تجدیدپذیر و سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های آفریقا، در حال تبدیل انرژی به ابزاری از دیپلماسی توسعه است.

این سه کشور توانسته‌اند نشان دهند که انرژی می‌تواند زبان تعامل باشد؛ نه ابزار فشار.

ایران و آینده دیپلماسی منطقه‌ای

برای ایران، راهبرد آینده در دیپلماسی انرژی می‌تواند بر سه اصل استوار باشد:

الف) اتصال منطقه‌ای از مسیرهای پایدار و کم‌هزینه (مثلاً توسعه شبکه عراق–سوریه–لبنان برای انتقال برق و گاز).

ب) سرمایه‌گذاری مشترک در زیرساخت‌های بهره‌وری انرژی به‌جای صرفاً فروش مواد خام؛ همکاری در نیروگاه، پالایشگاه و فناوری گاز فشرده.

ج) تنوع‌بخشی به مسیرها و قراردادهای سوآپ برای تبدیل ایران به مرکز مبادله منطقه‌ای میان شمال و جنوب.

با این سه محور، ایران می‌تواند نقش “میانجی انرژی” را ایفا کند — جایگاهی که به‌طور طبیعی قدرت نرم کشور را بر پایه اعتماد و وابستگی اقتصادی تثبیت خواهد کرد.

انرژی و صلح؛ پیوندی واقعی

یکی از ابعاد کمتر مورد توجه در دیپلماسی انرژی، نقش صلح‌آفرین آن است. کشورهایی که شبکه‌های انرژی متقاطع دارند، به‌ندرت وارد جنگ مستقیم می‌شوند، زیرا قطع لوله‌ها به معنای خسارت اقتصادی برای هر دو طرف است. از همین رو، بسیاری از تحلیلگران معتقدند توسعه پروژه‌های مشترک گازی و برقی می‌تواند مؤثرترین روش برای کاهش تنش‌های سیاسی در خاورمیانه باشد.

نمونه‌های موفق این رویکرد را می‌توان در همکاری‌های چندجانبه میان عمان، امارات و فلسطین در زمینه انتقال گاز از طریق شرکت‌های منطقه‌ای مشاهده کرد. هر پروژه انرژی، یک پیمان عملی برای حفظ جریان زندگی است؛ پیمانی که جایگزین پیمان‌های کاغذی در وزارت خارجه می‌شود.

با وجود همه فرصت‌ها، دیپلماسی انرژی بدون ریسک نیست. عواملی مانند تحریم، رقابت ژئوپلیتیکی، بحران‌های محیط زیست و تغییر فناوری می‌توانند تعادل را بر هم زنند.

در مورد ایران، مهم‌ترین چالش‌ها عبارتند از:

  • محدودیت سرمایه‌گذاری خارجی در پروژه‌های لوله‌کشی فرامرزی؛

  • تضاد منافع میان صادرکنندگان منطقه‌ای (ایران–قطر–ترکمنستان)؛

  • ریسک‌های سیاسی مربوط به انتقال انرژی از مناطق ناپایدار مانند سوریه و افغانستان؛

  • ضرورت هماهنگی زیرساختی با استانداردهای بین‌المللی (مقررات ISO، IEA و غیره).

با وجود این موانع، مسیرها هنوز بازند. در جهانی که سرمایه‌گذاری در امنیت انرژی جذاب‌تر از سرمایه‌گذاری در تسلیحات شده، زیرساخت‌های انرژی می‌توانند به ستون فقرات سیاست خارجی هوشمند بدل شوند.

قدرت نرم در امتداد لوله‌ها

دیپلماسی انرژی، زبان آینده سیاست بین‌الملل است. هر لوله انتقال نفت و گاز در واقع رشته‌ای از وابستگی اقتصادی و فرهنگی میان ملت‌هاست. کشوری که شبکه گسترده‌تری از مسیرهای انرژی دارد، نه‌تنها در بازار، بلکه در ذهن تصمیم‌گیران سایر کشورها نفوذ دارد.

به بیان ساده، هر متر مکعب گاز که از مرز عبور می‌کند، یک پیام سیاسی نیز ارسال می‌کند: پیام همکاری، اعتماد و وابستگی پایدار.

ایران و کشورهای منطقه اگر بتوانند انرژی را نه به‌عنوان کالای صادراتی، بلکه به‌عنوان زبان ارتباط و نفوذ نرم ببینند، آینده‌ای متفاوت خواهند ساخت — آینده‌ای که در آن لوله‌ها، نه ابزار فشار، بلکه راه‌های صلح و توسعه‌اند./مهر

لینک مطلب: http://naftiha.ir/News/294328.html