نفتی ها /فائزه پناهی_در چند سال اخیر و به خصوص با تشدید تحریمها و شرایط حساس کشور علیالخصوص در حوزه انرژی و بنزین،متاسفانه شاهد وفور گفتار ضدونقیض اقتصادی در میان مسئولان شدهایم و البته گاهی اوقات شدت آن به تناسب رویدادهای روزانه، کاهش و گاهی اوقات افزایش پیدا میکند ولی در اساس و کثرت آن هیچ شکی وجود ندارد.
این بار اما ماجرا از توئیت نماینده تهران در مجلس آغاز شد که به باور بسیاری از تحلیلگران و اصحاب رسانه میتواند مهر تاییدی باشد بر تغییرات در حوزه بنزین.
سید مصطفی میرسلیم در توییت خود نوشت: تعیین و تثبیت سهمیه سوخت یعنی جلوگیری از اسراف و راهبندان و مقابله با آلودگی هوا. دولت با جدیت بر تصمیم عاقلانه خود بایستد.
این اما در شرایطی است که خاندوزی، وزیر اقتصاد ششم شهریورماه درباره سیاست دولت درباره افزایش قیمت بنزین اعلام کرد: مصرف روزانه بنزین در ماههای گذشته به ۱۰۰ میلیون لیتر هم رسید که رشد قابلتوجهی را نشان میدهد و اگر این روند ادامه یابد، به صراحت میگویم که واقعا کشور ممکن است نیازمند واردات بنزین شود، مگر اینکه آن سقفهایی که رد کردیم را کنترل کنیم.
ازسویی دیگر بارها و بارها مسئولان و حتی وزیرنفت خاطر نشان نموده است که امسال افزایشی در خصوص بهای بنزین نخواهیم داشت و تاکید شده است که وزارت نفت تلاش میکند با برخی تدابیر غیرقیمتی مدیریت مصرف بنزین را داشته باشد، اما همانطور که بارها گفته شده، واقعا امسال هیچ برنامهای برای افزایش قیمت بنزین نداریم. اما همزمان باید از متغیرهای مختلفی که در نهایت کنترل مصرف بهینه بنزین را به همراه دارد، استفاده کنیم.
سوال اما اینجاست که وقتی گفته میشود تصمیم نهایی در خصوص عدم افزایش قیمت بنزین گرفته شده است و برنامهای هم در این خصوص وجود ندارد، این سیگنالهای گاهوبیگاه از سوی برخی بالادستیها چه هدفی میتواند داشته باشد و آیا نباید نهادکنترلگری روی این مسئله که القصه اهمیت و حساسیت بالایی هم یافته است وجود داشته باشد؟ سوال بعدی اینجاست که این وعده های داده شده چرا نباید آنقد مطمئن و کارشناسانه باشند که بار هر توئیت و نقل قولی پایههای باورپذیریشان سست شود.
نکته این است که بیتردید، آثار و تبعات این حجم از تناقضات، بالاخره در جایی دیده خواهد شد و نمیتوان تصور کرد که ناهماهنگیهایی که پیش یا پس از این گفتارهای متناقض اتفاق افتاده، زودگذر و کم تاثیر بوده باشند. و بی شک فشاری که الان بر روانی و معیشت مردم وارد شده است و چشمانداز منفی که نسبت به مولفههای اقتصادی وجود دارد، همه و همه ناشی از نبود یک استراتژی دوراندیشانه در مباحث اقتصادی کشور است.
اما واقعا این گفتارها و توئیتهای معارض یکدیگر، ریشه در کجا دارد؟ و چگونه است که ما نمیتوانیم اقتصاد کشور را در یک ریل درست پیش ببریم؟